حذف یارانه زمینه ساز اختلاس و فساد
چه میشود که فساد در اقتصاد رشد میکند؟ آیا سهم اشخاص در فساد و دزدی
بیشتر است یا عوامل دیگری سهم بیشتری در این زمینه دارند؟ این یادداشت
درصدد است، رونمایی دیگری از اختلاس را بیان کند.
در علم گفته میشود سهم اشخاص در ارتکاب جرم و دزدی کمتر است و بیشتر سهم
مربوط به بستری است که سبب ایجاد و رشد انگیزههای فساد میشود. پس از
آشکارشدن اختلاس سهمیلیارد دلاری واکنشی که دولت نشان داد واکنش برخورد با
اشخاص بود. عزل و استعفا و... در دستور کار قرار گرفت ولی آیا با عوض شدن
مدیرعامل و...، اقتصاد ایران از معرض فساد و دزدی رهایی مییابد؟ سهم اشخاص
در اقتصاد ایران نمیتواند بیشتر از 15درصد باشد و بقیه سهم بر عهده
ترتیبات نهادی و سیاستهای اقتصادی است که متاسفانه هیچ نگاهی به این قضیه
نمیشود. چندی پیش پایین بودن نرخ بهره دلیلی برای اختلاس در اقتصاد ایران
توسط حجتالاسلام پورمحمدی ذکر شده بود ولی ابعاد قضیه خیلی فراتر از پایین
بودن نرخ بهره است. چه چیزی سبب شده که بازار پول دچار عدم تعادل شدید به
سود تقاضای پول شود؟ چه چیزی سبب شده فعالیتهای سوداگری و دلالی رونق
یابد؟ چه چیزی سبب شده بازار رباخواری رونق پیدا کند؟ پاسخ به این سوالها
یعنی پاسخ به چرایی شکلگیری فساد در اقتصاد ایران. علت وجود فساد از سویی و
وجود سوداگری در اقتصاد ایران از سوی دیگر به ناکارآمدی بخش تولید و طرف
عرضه اقتصاد ایران برمیگردد. اعمال شوکهای متعدد به بخش تولید سبب از بین
رفتن و ناکارآمدتر شدن بخش تولیدی شده است. به موازات ضربهخوردن به
بخشهای تولیدی، دزدی و فساد و سوداگری و رباخواری رونق میگیرد. زمانی که
تولید، اشخاص را به پول نمیرساند، افراد از خود پول، پول میسازند. پول را
در بازار غیررسمی با نرخهای بالا خریداری میکنند (بازار رباخواری) و با
خرج کردن آن در فعالیتهای نامولد، از پول، پول میسازند. یک عده از راه
رباخواری پولهای خود را افزایش میدهند و یک عده از راه دزدی و اختلاس.
چرا؟ زیرا بنیه تولید وقتی ضعیف باشد و از طریق شوکهای متعدد ضعیفتر شود،
عاملی برای افزایش روحیه سوداگری و دزدی در جامعه میشود، چراکه ارتباط
تولید و پول را از بین میبرد و زمانی که اقتصاد از تولید کنارهگیری کند
به سمت فعالیتهای ناصواب هدایت میشود. حال به فرض اگر در برابر این
اختلاس با اشخاص برخورد شود و افراد برکنار شوند چه سودی برای اقتصاد دارد؟
بستر فساد و رباخواری همچنان فراهم است. حال اگر نخواهیم این بستر را
بخشکانیم و بخواهیم از طریق افزایش نرخ بهره (به عقیده عدهای) جلوی اختلاس
را بگیریم، خود عاملی برای افزایش اختلاس در آینده خواهد شد، چراکه
بسترها و زمینههای اختلاس را از طریق اعمال شوک دیگر به بخش تولید فراهم
کردهایم. شاید در ذهنها این باشد که چه ارتباطی بین شوک به بخش تولید و
ناکارآمدتر شدن بخش تولید وجود دارد و شاید این را بگویید که اتفاقا شوک
اگر خوب باشد، عاملی برای رشد اقتصاد و بالندگی اقتصاد را فراهم میآورد
(شوک درمانی). همه چیز را در اقتصاد باید طبق شرایط توالی بررسی کرد، به
این معنا که شوک میتواند در اقتصادی خوب ولی در یک اقتصاد دیگر بد باشد.
اقتصادی که تولیدش بر پایه نوآوری و بهرهوری شکل نگرفته است، شوک
نمیتواند آن را کارآمد کند. بهرهوری درست زمانی محقق میشود که در سایه
یارانه و دیگر حمایتهای دولت قرار گیرد. یک بنگاه زمانی که از دانش و
نوآوری در تولید خود استفاده میکند، در ابتدای امر هزینههای تولیدش
افزایش مییابد (چراکه دانش کالای گرانی است) و به همین علت ممکن است بازار
خود را از دست بدهد. در چنین شرایطی یارانه موضوعیت مییابد ولی این
یارانه مقطعی و به شرط استمرار روند نوآروی در تولید است. رفتهرفته با
مواجهشدن بنگاه با اثرات ملموس (صرفههای ناشی از مقیاس) و ناملموس
(انباشت دانش) اقتصادی، بنگاه با هزینههای پایین روبهرو شده، بنابراین پس
از سرشکن شدن هزینهها، یارانهها نیز قطع میشود. بر همین اساس یارانه
سبب افزایش بهرهوری میشود، اگر در کنار بهرهوری، تحقیق و توسعه صورت
گیرد. پس برای اینکه بهرهوری در تولیدی محقق شود، اول باید کاری کرد که
بستر نوآوری و خلاقیت شکل گیرد و چنین چیزی از طریق سرمایهگذاری در امر
تحقیق و توسعه صورت میگیرد. قدم بعد دادن یارانه برای کمک ابتدایی به
بنگاه است تا هزینههای بالای نوآوری و دانش ابتدایی سببگرانشدن کالا و
از دست دادن مصرفکنندهها نشود. ولی در اقتصاد ایران دولت در امر تحقیق و
توسعه به علت داشتن نفت سرمایهگذاری چندانی نکرده و به همین دلیل بخشهای
تولیدی وابسته به فرآوردههای ناشی از تحقیق و توسعه خارجی بودهاند. این
نیاز سبب شده به دنبال ارز برویم و برای این کار به توسعه صادرات نفت همت
بگماریم. یعنی از همان ابتدا کار درست را انجام نداده و پیاپی مجبور شدیم
کار اشتباه را انجام دهیم. وابستگی به نفت و ارز سبب شد، نفت همه چیز
اقتصاد ایران شود بهگونهای که اگر روزی قیمت نفت کاهش پیدا میکرد، تولید
در خطر میافتاد. نفت به هیچوجه بهرهوری و کارآمدی را به بخشهای تولیدی
هدیه نکرد و اتفاقا عاملی برای کاهش بهرهوری در اقتصاد ایران شد. نفت با
وابسته کردن دولت و اقتصاد ایران به خود، تحقیق و توسعه را در اقتصاد ایران
خشکاند و بنابراین بسترهای نوآوری و کارآفرینی و خلاقیت را در اقتصاد
ایران کور کرد چراکه سرچشمه این بسترها خشکیده شده بود. در چنین شرایطی به
علت وابستهشدن به نفت، تولید و طرف عرضه اقتصاد ایران با پایههای وابسته
و فرآوردههای ناشی از تحقیق و توسعه خارجی به کار خود ادامه میداد. این
روند به وابسته و ناکارآمدترشدن بخشهای تولیدی منجر شد و نهایتا
یارانهها به سرپوشی برای این ناکارآمدی تبدیل شدند. لذا یارانهها وضع نشد
که هزینههای ناشی از بهرهوری و دانش را کاهش دهد بلکه برای اینکه
هزینههای ناشی از ناکارآمدی را کاهش دهد، وضع شد. به بیان دیگر یارانهها
جبرانی برای این ناکارآمدیها بوده، لذا به هیچوجه به معنای حمایتهایی که
در نهایت منجر به بهرهوری شود، نبوده است. حال که این حمایتها نیز حذف
شده، مشکلات بخش تولید تشدید شده، چراکه بستری برای بهرهوری در اقتصاد
ایران مهیا نشده و با حذف حمایتها نه تنها بخشهای تولیدی را در مشکلات
خود تنها گذاشتهایم بلکه با اعمال شوکهای دیگر (افزایش نرخ ارز و اثرات
شوکدرمانی) مشکلات آنها را نیز تشدید کردهایم. دقت کنید یارانه خوب نبود
ولی عدم پرداخت یارانه اقدام بدتری بود. اقدام خوب این بود که در کنار
یارانه، دولت در امر تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکرد تا از این رهگذر به
دانش و تکنولوژی بومی دست یابیم نه اینکه کلا هیچ حمایتی نکند تا تولید به
ورشکستگی منتهی شود و بستر رباخواری و اختلاس (به جای بستر نوآوری و
خلاقیت) پا بگیرد. عدم وجود بسترهای لازم برای نوآوری سبب شده با تشدیدشدن
مشکلات بخشهای تولیدی، بسترهای اختلاس و فساد و سوداگرای نیز در اقتصاد
ایران رواج یابد. حال شما بگویید راهحل چیست؟ آیا نباید هرچه زودتر به
سمت پویایی بخش تولیدی حرکت کنیم؟ آیا این امر از طریق حمایتهای مادی و
کیفی (سرمایهگذاری در امر تحقیق و توسعه) مهیا نمیشود؟ آیا بهتر نیست
درآمدهای نفت به جای آنکه صرف یارانه نقدی مردم شود، در امر تحقیق و توسعه
سرمایهگذاری شود؟ آیا بهتر نیست صندوق توسعه ملی در خدمت کارآفرینان قرار
گیرد، به جای آنکه از آن هم به عنوان منبعی برای یارانه نقدی مردم استفاده
کنیم؟ اگر این کارها زودتر صورت نگیرد به عقیده نگارنده فاجعه انسانی در
اقتصاد ایران ایجاد خواهد شد؛ فاجعهای که من نام آن را خواهم گذاشت ایران
جزیرهای برای فروش محصولات مصرفی و واسطهای خارجی و تامینکننده مواد
اولیه برای رشد کشورهای دیگر.
بیشتر است یا عوامل دیگری سهم بیشتری در این زمینه دارند؟ این یادداشت
درصدد است، رونمایی دیگری از اختلاس را بیان کند.
در علم گفته میشود سهم اشخاص در ارتکاب جرم و دزدی کمتر است و بیشتر سهم
مربوط به بستری است که سبب ایجاد و رشد انگیزههای فساد میشود. پس از
آشکارشدن اختلاس سهمیلیارد دلاری واکنشی که دولت نشان داد واکنش برخورد با
اشخاص بود. عزل و استعفا و... در دستور کار قرار گرفت ولی آیا با عوض شدن
مدیرعامل و...، اقتصاد ایران از معرض فساد و دزدی رهایی مییابد؟ سهم اشخاص
در اقتصاد ایران نمیتواند بیشتر از 15درصد باشد و بقیه سهم بر عهده
ترتیبات نهادی و سیاستهای اقتصادی است که متاسفانه هیچ نگاهی به این قضیه
نمیشود. چندی پیش پایین بودن نرخ بهره دلیلی برای اختلاس در اقتصاد ایران
توسط حجتالاسلام پورمحمدی ذکر شده بود ولی ابعاد قضیه خیلی فراتر از پایین
بودن نرخ بهره است. چه چیزی سبب شده که بازار پول دچار عدم تعادل شدید به
سود تقاضای پول شود؟ چه چیزی سبب شده فعالیتهای سوداگری و دلالی رونق
یابد؟ چه چیزی سبب شده بازار رباخواری رونق پیدا کند؟ پاسخ به این سوالها
یعنی پاسخ به چرایی شکلگیری فساد در اقتصاد ایران. علت وجود فساد از سویی و
وجود سوداگری در اقتصاد ایران از سوی دیگر به ناکارآمدی بخش تولید و طرف
عرضه اقتصاد ایران برمیگردد. اعمال شوکهای متعدد به بخش تولید سبب از بین
رفتن و ناکارآمدتر شدن بخش تولیدی شده است. به موازات ضربهخوردن به
بخشهای تولیدی، دزدی و فساد و سوداگری و رباخواری رونق میگیرد. زمانی که
تولید، اشخاص را به پول نمیرساند، افراد از خود پول، پول میسازند. پول را
در بازار غیررسمی با نرخهای بالا خریداری میکنند (بازار رباخواری) و با
خرج کردن آن در فعالیتهای نامولد، از پول، پول میسازند. یک عده از راه
رباخواری پولهای خود را افزایش میدهند و یک عده از راه دزدی و اختلاس.
چرا؟ زیرا بنیه تولید وقتی ضعیف باشد و از طریق شوکهای متعدد ضعیفتر شود،
عاملی برای افزایش روحیه سوداگری و دزدی در جامعه میشود، چراکه ارتباط
تولید و پول را از بین میبرد و زمانی که اقتصاد از تولید کنارهگیری کند
به سمت فعالیتهای ناصواب هدایت میشود. حال به فرض اگر در برابر این
اختلاس با اشخاص برخورد شود و افراد برکنار شوند چه سودی برای اقتصاد دارد؟
بستر فساد و رباخواری همچنان فراهم است. حال اگر نخواهیم این بستر را
بخشکانیم و بخواهیم از طریق افزایش نرخ بهره (به عقیده عدهای) جلوی اختلاس
را بگیریم، خود عاملی برای افزایش اختلاس در آینده خواهد شد، چراکه
بسترها و زمینههای اختلاس را از طریق اعمال شوک دیگر به بخش تولید فراهم
کردهایم. شاید در ذهنها این باشد که چه ارتباطی بین شوک به بخش تولید و
ناکارآمدتر شدن بخش تولید وجود دارد و شاید این را بگویید که اتفاقا شوک
اگر خوب باشد، عاملی برای رشد اقتصاد و بالندگی اقتصاد را فراهم میآورد
(شوک درمانی). همه چیز را در اقتصاد باید طبق شرایط توالی بررسی کرد، به
این معنا که شوک میتواند در اقتصادی خوب ولی در یک اقتصاد دیگر بد باشد.
اقتصادی که تولیدش بر پایه نوآوری و بهرهوری شکل نگرفته است، شوک
نمیتواند آن را کارآمد کند. بهرهوری درست زمانی محقق میشود که در سایه
یارانه و دیگر حمایتهای دولت قرار گیرد. یک بنگاه زمانی که از دانش و
نوآوری در تولید خود استفاده میکند، در ابتدای امر هزینههای تولیدش
افزایش مییابد (چراکه دانش کالای گرانی است) و به همین علت ممکن است بازار
خود را از دست بدهد. در چنین شرایطی یارانه موضوعیت مییابد ولی این
یارانه مقطعی و به شرط استمرار روند نوآروی در تولید است. رفتهرفته با
مواجهشدن بنگاه با اثرات ملموس (صرفههای ناشی از مقیاس) و ناملموس
(انباشت دانش) اقتصادی، بنگاه با هزینههای پایین روبهرو شده، بنابراین پس
از سرشکن شدن هزینهها، یارانهها نیز قطع میشود. بر همین اساس یارانه
سبب افزایش بهرهوری میشود، اگر در کنار بهرهوری، تحقیق و توسعه صورت
گیرد. پس برای اینکه بهرهوری در تولیدی محقق شود، اول باید کاری کرد که
بستر نوآوری و خلاقیت شکل گیرد و چنین چیزی از طریق سرمایهگذاری در امر
تحقیق و توسعه صورت میگیرد. قدم بعد دادن یارانه برای کمک ابتدایی به
بنگاه است تا هزینههای بالای نوآوری و دانش ابتدایی سببگرانشدن کالا و
از دست دادن مصرفکنندهها نشود. ولی در اقتصاد ایران دولت در امر تحقیق و
توسعه به علت داشتن نفت سرمایهگذاری چندانی نکرده و به همین دلیل بخشهای
تولیدی وابسته به فرآوردههای ناشی از تحقیق و توسعه خارجی بودهاند. این
نیاز سبب شده به دنبال ارز برویم و برای این کار به توسعه صادرات نفت همت
بگماریم. یعنی از همان ابتدا کار درست را انجام نداده و پیاپی مجبور شدیم
کار اشتباه را انجام دهیم. وابستگی به نفت و ارز سبب شد، نفت همه چیز
اقتصاد ایران شود بهگونهای که اگر روزی قیمت نفت کاهش پیدا میکرد، تولید
در خطر میافتاد. نفت به هیچوجه بهرهوری و کارآمدی را به بخشهای تولیدی
هدیه نکرد و اتفاقا عاملی برای کاهش بهرهوری در اقتصاد ایران شد. نفت با
وابسته کردن دولت و اقتصاد ایران به خود، تحقیق و توسعه را در اقتصاد ایران
خشکاند و بنابراین بسترهای نوآوری و کارآفرینی و خلاقیت را در اقتصاد
ایران کور کرد چراکه سرچشمه این بسترها خشکیده شده بود. در چنین شرایطی به
علت وابستهشدن به نفت، تولید و طرف عرضه اقتصاد ایران با پایههای وابسته
و فرآوردههای ناشی از تحقیق و توسعه خارجی به کار خود ادامه میداد. این
روند به وابسته و ناکارآمدترشدن بخشهای تولیدی منجر شد و نهایتا
یارانهها به سرپوشی برای این ناکارآمدی تبدیل شدند. لذا یارانهها وضع نشد
که هزینههای ناشی از بهرهوری و دانش را کاهش دهد بلکه برای اینکه
هزینههای ناشی از ناکارآمدی را کاهش دهد، وضع شد. به بیان دیگر یارانهها
جبرانی برای این ناکارآمدیها بوده، لذا به هیچوجه به معنای حمایتهایی که
در نهایت منجر به بهرهوری شود، نبوده است. حال که این حمایتها نیز حذف
شده، مشکلات بخش تولید تشدید شده، چراکه بستری برای بهرهوری در اقتصاد
ایران مهیا نشده و با حذف حمایتها نه تنها بخشهای تولیدی را در مشکلات
خود تنها گذاشتهایم بلکه با اعمال شوکهای دیگر (افزایش نرخ ارز و اثرات
شوکدرمانی) مشکلات آنها را نیز تشدید کردهایم. دقت کنید یارانه خوب نبود
ولی عدم پرداخت یارانه اقدام بدتری بود. اقدام خوب این بود که در کنار
یارانه، دولت در امر تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکرد تا از این رهگذر به
دانش و تکنولوژی بومی دست یابیم نه اینکه کلا هیچ حمایتی نکند تا تولید به
ورشکستگی منتهی شود و بستر رباخواری و اختلاس (به جای بستر نوآوری و
خلاقیت) پا بگیرد. عدم وجود بسترهای لازم برای نوآوری سبب شده با تشدیدشدن
مشکلات بخشهای تولیدی، بسترهای اختلاس و فساد و سوداگرای نیز در اقتصاد
ایران رواج یابد. حال شما بگویید راهحل چیست؟ آیا نباید هرچه زودتر به
سمت پویایی بخش تولیدی حرکت کنیم؟ آیا این امر از طریق حمایتهای مادی و
کیفی (سرمایهگذاری در امر تحقیق و توسعه) مهیا نمیشود؟ آیا بهتر نیست
درآمدهای نفت به جای آنکه صرف یارانه نقدی مردم شود، در امر تحقیق و توسعه
سرمایهگذاری شود؟ آیا بهتر نیست صندوق توسعه ملی در خدمت کارآفرینان قرار
گیرد، به جای آنکه از آن هم به عنوان منبعی برای یارانه نقدی مردم استفاده
کنیم؟ اگر این کارها زودتر صورت نگیرد به عقیده نگارنده فاجعه انسانی در
اقتصاد ایران ایجاد خواهد شد؛ فاجعهای که من نام آن را خواهم گذاشت ایران
جزیرهای برای فروش محصولات مصرفی و واسطهای خارجی و تامینکننده مواد
اولیه برای رشد کشورهای دیگر.